ما ۴ تا یه داداش ک بیشتر نداریم
لطفا بیا وزود تموم کن سن داداش داره میره بالا
باز رفتم تو جلد مظلومیت وبغلش کردم
گفتم تو مث خواهرمی حساب تو ازاون ۳تا جداس
خواهش میکنم مونا نزار زندگیم از هم بپاشه
توقانعشون کن ک بچه ی رحم اجاره همون بچه داداشته
البته دکتر گفت ممکنه با تخمک اهدایی خودتم باردار بشی
فقط یکم زمانبره
مگه شما ژن داداشتونو نمیخواین
خب بچه بچه ی داداشتون میشه دیگ فقط از من نیس
خواهش میکنم
کل هزینشم بامن
لطفا نزار منو بیرون کنن
من عاشق علی ام من دوسش دارم و...مونا چشاش پر شد گفت قربونت برم داداشم دوست داشت الان پایین میگفت ک میخوام نگهش دارم ی زن دیگ بگیرم مامان قبول نکرد گفت پول اضافه داری دوتا زن نگه داری همون یکی بسته
گفتم مونا مونا خواهش توروخدا نزار تو نزار همینجوری هق هق میکردمو میگفتم من علیو دوس دارم
من زندگیمو دوس دارم
مگه ن اینکه زن وشوهر باید تو سختی وخوشی پشت هم باشن پس چرا علی نیس
بگو منم نگه داره اجازه میدم زن بگیره بغلش کرده بودم مونارو ومث ابر بهار اشک می ریختم
خودمم ب عقل خودم شک کرده بودم
واینک چقد خوب میتونستم بازیگری کنم
باید بعداز این اتفاقات حتما یه تست بازیگری میدادم