مراسم ازدواج خواهر همسرم نزدیک بود
قرار نبود برم آرایشگاه، قرار بود مثل هر سال خودم تو خونه موهامو رنگ کنم و وقتی بقیه گفتند چرا موهات مثل شازده نارنجی شده فقط لبخند بزنم
امسال هم به خیال اینکه مثل هر سال همین بساطه هیچ جا نوبت نگرفتم
وقتی فهمیدم از پولی که واسه هدیه ازدواج قرار بود بزاریم ، میتونم یه کم برداشت کنم
از دوستم خواستم یه جایی رو پیدا کنه
آخه من تک عروسم
خیر سرم کارمندم
دیشب ساعت 7 زنگ زد که یه جا رو پیدا کردم میگه ساعت 10 شب بیاد تا سحر واسش لایت میکنم موهاشو
با شوهرم مشورت کردم گفت خیلی عالیه برو
رفتم
موهامو لایت کردم زیبا شده بودم خودمو تو آینه میدیدم لبخند میزدم
چرا من اینهمه سال آرایشگاه نرفته بودم؟
اما ساعت 5 صبح شده بود خواستم برگردم دیدم واااااااااای 6 تا پیام از شوهرم دارم
ساعت 3 - ساعت 4
ساعت 4/5
کجایی؟ کدوم قبرستونی تا این ساعت بازه؟
دیگه نمیخواد بیای خونه....
رفتم خونه
آرایشگر موهامو سشوار کشیده بود ، شالمو برداشتم گفتم ببخشید بخدا 4 بار سرمو پودر زد
ببین.... قشنگ شده؟
پشت کرد و گفت چراغ بی صاحابو خاموش کن...
کاش نگام میکرد میگفت آره .... زیبا شدی.... چرا 14 سال با من مدارا کردی؟
کاش....
مگه از زبون کم میاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
موهامو با کش محکم بستم
وضو گرفتم
اشکهامو آب وضومو با هم خشک کردم
پ . ن 1 : خواهرشون استوری میزارن از پیاده رویهای نیمه شب ساعت 3 صبح و هیچکس جرات نداره بهش بگه 3 صبح تو خیابون چی میخوای؟
پ . ن 2: امروز سر کار بیشتر از همیشه حجاب دارم ، حالم از موهام بهم میخوره