2777
2789
عنوان

به نظرتون چه فکری درباره ام میکنه

134 بازدید | 19 پست

 فامیلای مامانم  بشدت سنتی طور هستن 

و من یه دختر مجرد ۲۰ ساله ام 

ک یکی از فامیلای مامانم هم‌محله ای مون هست 

من هر جا پیاده برم تو محل داداش کوچیکمم همرامه ...یازه سالشه

دو روز پیش همین فامیل مامانم ما رو سر چهار راه دید 

امشبم با داداشم تو فروشگاه آبمیوه بستنی 

به نظرتون چه فکری میکنه 

خیلی ناراحتم

آخه فامیلای مامانم خیلی حرف درمیارن 

ولی آخه داداش ده سالمم بود 

خواهش میکنم نگید حرف مردم برات مهم نباشه و فلان

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وا خب داداشته دیگه چ فکری مثلا بخوان کنن حالت خوبه؟

نه حالم خوب نیست 

فامیلای مامانم معتقدن دختر نباید بیرون بره در این حد سنتی ان

بعد برا همه ام تعریف میکنن

نه حالم خوب نیست فامیلای مامانم معتقدن دختر نباید بیرون بره در این حد سنتی انبعد برا همه ام تعریف می ...

قومیتتون چیه؟

شما ۲۰ سالته و باید الان دانشگاه بری چه برسه به اینکه بری یه فروشگاه

نه حالم خوب نیست فامیلای مامانم معتقدن دختر نباید بیرون بره در این حد سنتی انبعد برا همه ام تعریف می ...

کاملا معلومه مشکل پیدا کردی ینی بخاطر حرف ی عده احمق میخوای صب تا شب تو خونه بمونی

من بیست سالم بود با اتوبوس و هواپیما تنها میرفتم این شهر و اون شهربه مردم نباید جواب پس بدین یه جا ج ...

میدونم 

الان همین فامیلای مامانمم دخترای دانشجوشون با هواپیما اتوبوس و....میرن اینور اونور 

ولی تو محل مثلا نباید دختر بیرون بیاد 

اینطوری معتقدن 

قومیتتون چیه؟شما ۲۰ سالته و باید الان دانشگاه بری چه برسه به اینکه بری یه فروشگاه

قومیت خاصی نداریم

آره یکی از مشکلاتمم همینه 

بخاطر کنکور هیچ جا مهمونی نرفتم الان این منو تو محل نیبینه کلی حرف درمیارن

من یه دوستی داشتم بچه اسلامشهر بود و دهه نود که دانشجو بودیم میگفت غروب بریم خونه همسایه ها یه عالم حرف برامون در میارن اونوقت انقدر خونسرد بود غروب تازه با دوست پسرش میرفت تهران گردش و اخرم باهاش ازدواج کرد دوست پسرشو دانشگاه هم می اورد فکر کن چقدر ریلکس بود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز