من شوهرم اول ماه رمضون گفت مهمونی بدیم بزرگترا رو دعوت کنیم منم گفتم نمیخوام مهمونی بدم هرکی دلش خواست مارو خودش میاد مامان باباهامونو گفتم بعد الان مامانم زنگ زده ک میایم خونتون بعد مادرشوهرم اینا هم طبقه پاینمونن مامانم گفت زشته اونا نباشن فک میکنن مارو دعوت کردی اونارو نه اونا رو هم دعوت کن منم همین حرفارو ب شوهرم گفتم گفت من بهت گفتم حرفمو گوش ندادی الانم خانواده من پیش خانواده تو راحت نیستن نمیدونم چیکار کنم خانواده من بیشتر میان خونمون ولی اونا میگن دلمون نمیاد شما ب خرج بیوفتین ما نمیاییم
همه رو با هم بگو ک حرفیم پیش نیا دیگ
شما هم بگو باشه جدا دعوت میکنم
حالا دو ساعت میخوان دورهم باشن چی میشه مگه چقد باهم اختلاف دارن
مادرت حرف بدی نزده
شما هم حرف بدی نزدی
شوهرت داره الکی بهونه میکنه
بگو باشه مادرمینا بیان فردا هم خانواده تو رو تنها دعوت میکنم
کشش نده
مامان باباهای دو طرف رو باهم بگو بیان
پیش اونا راحت نیستن یعنی چی
وااا مگه میخوان چیکار کنن تو خونه شما که راحت نیستن؟؟؟
دیگه آدم خرید میکنه و ... جفتشو با هم میگه و راحت میشینه
به شوهرت بگو خب خانواده منم شاید اونجوری که باید جزو خانواده تو راحت نباشن ولی اگه بخوام جدا بگم من سختم میشه پس ترجیح میدم با هم دعوت کنمشون
یه شب مادرت رو دعوت کن شب بعد مادرشوهر رو.
من نمیدونم روابطتون چجوریه ولی در حد همین متن، کار مادرت اشتباهه که برای تو مهمون دعوت میکنه. خودش میاد خوش اومد ولی نباید تو کار بقیه دخالت کنه.
سخت نگیر بزار مامانت اینا بیان امشب
فردا شبم مادرشوهرتون یک غذای خوب بپز دعوت کن
حتی واسه خانواده همسرت بیشتر تدارک ببین اینجوری همسرتم خوشحال میشه
اینکا اونا راحت نیستن مشکل خودشونه
باهم بگو بیان
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
