باهاش مشکلی نداشتم ولی بچهام مریض شدن یه زنگ نزد ختنه کردم پسرم همه یه پیام تبریک فرستادن جاریم و شوهرش نه کلا هیچ وقت زنگ نزده یه حالی بپرسه منم دیگه نمیزنم
دیگه همه اینارو رو فراموش کردم
مامانش مریض بود یه روز در میون من احمق زنگ میزدم
تا اینکه دوماه پیش یه شب با مادرشوهرم رفتیم باغشون اصلا تحویل نگرفت حتی یه میوه تعارف نکرد خیلی ناراحت شدم حس بدی گرفتم حتی به مادرشوهرم گفتم فلانی چش بود
دیگه سرسنگین شدم
امشب استوری کرده تولدشو ولی نمیتونم با خودم کنار بیام بی احترامیشو
اینم بگم قبل این جریانا تولدم بود یه تبریک گفت تو پیام