دوم دبیرستان که بودم توی راه مدرسه یه پسره بی ریخت برای دوست صمیمیم شماره انداخت دو سه روز شده بود با هم حرف میزدن، بعد دوستم شماره رو قایم کرده بود ننداخته بود دور(سال ۹۰ توی روستا دوستی و...بد بود). بعد مامانشم اون کاغذو دیده داده به باباش. دوستمم ترسیده بهشون گفته بود این شماره رو silver گرفته از پسره داده به من و....(حالا منم دختر درسخون و مثبت)
دوستم گفت اگه اومدن سراغت لو نده، منم خر بودم نه گفتن بلد نبودم. مامانش اومد به مامانم گفت منم هیچی نگفتم. الان معلوم نیست باباش چقدر راجع بهم حرف زشت زده، ولی خب خودِ دخترش اهل آرایش بود، یه سال بعدشم مشخص شد که کی اهل دوستی و شیطنت بوده.
اگه بابات میفهمید منو میکشت