2777
2789
عنوان

دنبال شنیدن چی هستین

74 بازدید | 5 پست

چند وقت پیش یک سفر کاری داشتم

و من همیشه عادت دارم زود وارد ایستگاه قطار میشم تا بتوانم سریعتر وارد قطار بشم و برم تخت های بالا جا بگیرم ,

برعکس اون روز دیرتر وارد ایستگاه شدم

و وقتی رفتم داخل کوپه دو تا خانم جوان تخت های بالا جا گرفته بودن,

قسمت پایین یه خانم با پسر حدودا ۹ ساله ای و یک خانم میانسال نشسته بودن

منم بناچار همون پایین نشستم

و از همون ابتدا مشغول کتاب خواندن شدم

و بعد از گذشت یکی دو ساعت

متوجه شدم  خانمی که پسر بچه ای بهمراهش بود گریه میکنه

و خانم مسن روبرویش داره با هاش صحبت میکنه,

ناخودآگاه به سخنان این دو بانو گوش کردم,

گویا مادر شوهر و خواهر شوهر این بانو در کوپه بغلی بوده اند و او فرزندش را به کوپه بغل فرستاده بود و به فرزندش گفته بود ببین در مورد من چه می‌گویند

و فرزندش برگشته بود و هر چه شنیده بود برای مادرش تعریف کرده بود ,

و ظاهرا حرفهای خوشایندی نزده بودند


خانم مسن که زنی با کمالات بود

به این مادر گفت ، تازمانی *اعتیاد به رنج کشیدنت* را ترک نکنی ، اوضاع همین است

برایم جالب بود ، مگر ما انسانها معتاد به رنج کشیدن میشویم؟؟

من آموختن را دوست دارم  به نظرم جامعه بزرگترین دانشگاهی است که هر انسانی بدون پرداخت شهریه می‌تواند در کلاسهای آن شرکت کند

و انتخاب کند در چه کلاسی در این دانشگاه درس بخواند ، اون روز من هم در کوپه در یک کارگاه عملی شرکت کرده بودم ...

مادری معتاد به رنج و استادی که آماده بود تا راهنمایی کند

من هم سر تا پا شوقِ آموختن،

استاد رو به خانم گریان کرد و گفت ، از کی معتاد شدی؟؟

خانم گریان گفت من اصلا معتاد نیستم

من هیچی مصرف نمیکنم

استاد گفت ، چرا تو رنج کشیدن عادت روزانه ات شده

مگر تو امروز مسافر نیستی ؟؟

گریان خانم گفت ، چرا داریم میریم سفر

استاد گفت ، تو امروز بخاطر دغدغه ات برای سفر، رنج مصرف نکرده بودی

اما تا در کوپه نشستی ، فرزندت را فرستادی تا از  کوپه کناری برایت مواد تهیه کند

و او هم سخنان زهرآگین را برایت آورد

و تو هم مصرف کردی و اکنون هم مشغول رنج کشیدن و گریه کردن هستی ،

دیدگاه این استاد برایم بسیار جالب بود،

خانم گریان هم که گویی مثل من با دیدگاه جدیدی روبرو شده بود

گریه اش متوقف شد و گفت ولی اونا خیلی بد هستن ، چرا باید پشت سرم حرف بزنند؟!!!


استاد گفت ، شغل مواد فروش ، فروش مواده

تو چرا مواد آنها را میخری ، تا زمانی تو بهایی نپردازی هیچکس به زور به تو هیچ موادی نمی‌دهد

، ادامه داد در این دنیا همه فروشنده هستند

تو مشخص کن خریدار چه چیزی هستی

خریدار آرامشی، خریدار شادی هستی

یا خریدار رنج و اندوه !!؟


و من هرگز به دنیا اینگونه نگاه نکرده بودم

برایم زیباترین تعبیری بود که تا کنون شنیده بودم

استاد ادامه داد

اگر طول روز از خودت بپرسی

امروز میخوام چه چیزی را بخرم

که برای زندگی ام مفید باشد

بابت اجناس بنجل پولی نمیپردازی!!!

بحث آنروز دیدگاه جدیدی را در من بوجود آورد

واقعا امروز شما خریدار چه چیزی هستید

تنبلی و بطالت ، رنج و اندوه ، شادی آرامش

و یا یک هدف و رضایت



ما انسانها همیشه حق انتخاب داریم


امروز وقتتان را می‌دهید و چه چیزی را میخرید

ما عمرمان را می‌دهیم و با آن خرید میکنیم

عمرمان را می‌دهیم چه چیزی در قبال آن  دریافت میکنین


هر روزتان سرشار از خریدهای مفید باد. 🌹🌹


ما خریدار شادی هستیم اما غم و درد رو میزارن تو کیسه شادی بهمون قالب میکنند یا اگرم یکم شادی دیدن دستمون ادمای دزد اطراف میدزدن 

اینطوریاست

یه دل میگه برم برم       یه دل میگه نرم نرم       طاقت نداره دلم دلم       بی تو چه کنم            پیش ای عشق زیبا زیبا          خیلی کوچیکه دنیا دنیا         با یاد تو ام هرجا هرجا      ترکت نکنم            سلطان قلبم توهستی توهستی       دروازه های دلم را شکستی شکستی         پیمان یاری به قلبم تو بستی تو بستی  با من پیوستی 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

"اعتیاد به رنج کشیدن" یا "خودآزاری روانی" یک الگوی رفتاری است که در آن فرد به طور ناخودآگاه به دنبال ایجاد یا تداوم شرایط دردناک و ناراحت‌کننده برای خود است. این می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی مانند تجربیات کودکی، الگوهای یادگیری، یا مشکلات روانی زمینه‌ای باشد.


علاوه بر این، باورها و الگوهای فکری دیگری هم وجود دارند که می‌توانند زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهند. برخی از این باورها عبارتند از:


کمال‌گرایی: تلاش بی‌وقفه برای رسیدن به استانداردهای غیرواقع‌بینانه و احساس نارضایتی دائمی از خود.


باور به استحقاق: احساس اینکه فرد مستحق دریافت مزایا و امکانات خاص است، بدون اینکه تلاشی برای آن انجام دهد.


قربانی‌انگاری: احساس اینکه فرد همیشه قربانی شرایط است و کنترلی بر زندگی خود ندارد.


نیاز به تأیید دائمی: وابستگی شدید به تأیید و تحسین دیگران برای احساس ارزشمندی.


ترس از صمیمیت: اجتناب از روابط نزدیک و عمیق به دلیل ترس از آسیب دیدن یا طرد شدن.


خود کم بینی:باور فرد به اینکه بی ارزش است و به هیچ موفقیتی نخواهد رسید.


تفکر همه یا هیچ: دیدن دنیا فقط در دو قطب خوب یا بد و ناتوانی در پذیرش طیف خاکستری بین این دو.


اینها تنها چند نمونه از باورها و الگوهای فکری مخرب هستند. شناسایی و تغییر این باورها می‌تواند به بهبود کیفیت زندگی و سلامت روان کمک کند. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز