برادر من قبول شده
یکسال 2800 آورد سال بعد 7000 سال بعدترش 4200
آخر سر 1400 قبول شد با رتبه 520 منطقه 2
سالهای قبلش میخوندا ولی به بعد عید که می رسید شیرازه کار از دستش در می رفت
سال اولی که کنکور داد خوب خونده بود مامانم مریض شد عمل کرد داداشم دیگه چون مهر ماه نخونده بود گف قبول نمیشم دیگه وقت تلف کرد
یه سال تا خرداد خوب پیش اومد خورد به عقد من جمع بندی رو از دست داد باز خراب کرد
یکسالش پدربزرگم فوت شد که 7000 آورد
تا یه تایمی خوب میومد یه اتفاقی می افتاد ول می کرد
یه مشکلی که داشت خیلی میخوند ولی تست کم می زد
خلاصه با همون 2800 رفت فرهنگیان تا سربازی نره
99 تصمیم گرفت دوباره بخونه این بار دیگه قشنگ تست می زد
نصف روزش هدر می شد دیگه بقیه ش رو حروم نمی کرد فرصت باقیمونده رو میخوند
بعد از عید برای جمع بندی خیلی وقت گذاشت
رو نقاط مثبت خودش که زیست و شیمی و ریاضی و ادبیات بود تمرکز کرد
جالب اینه فیزیکش رو بهتر از بقیه زد
و زبان رو بهتر از ادبیات
حتی زمین رو هم خوب زد
با سیب ترش میخوند مشاورش دانشجوی دندان بود خیلی بهش راهنمایی میداد
بلاخره تونست الانم خودش مشاور کنکور و مدرس هست
همیشه می بینم به شاگرداش میگه اگه شنبه ات رو خراب کردی گند نزن به یکشنبه تا جمعه
میگه برنامه ریزیام طوری هست که جا برای مرور میذاریم
من این مورد رو تو قبولیش خیلی مهم میدونستم چون ما خواهر برادر کمالگراییم صفر و صدیم
من خودم یه تصمیمی بگیرم یه ذره ش خراب بشه میزنم زیر کلش
داداشمم مث من بود
ولی سال آخر واقعا غلبه کرد