اصن دیگه نمیخوام بگم بیاد اخه هر دفعه یه حرکت جالبی میزنه مثلا یه بار گوشت گذاشته بودم تو یخچال دیده بود میگف بجه هام حوس کباب کردن خب من چیکار کنم؟ انقد زهرمارم شد که به شوهرم گفتم گوشتو بدم ببره شوهرم گف نه
یا داشتم لباسامو پهن میکردم رو بند رخت گف چقد قشنگن بهم میدی یکیشونو حالا من لاغررررر اون ماشالله سه تای من گفتم اندازت نمیشه ها گفت نه میشه بده گفتم اینارو میخوام دفعه بعدی یه لباس دیگ دارم خونه مادرمه اونو بهت میدم