برای بار دوم تو عقد دارم جدا میشم عید داره میاد و من غمگین ترینم
چرا شانس من اینطوری بود چرا اینقدر بدبخت و بد اقبالم چرا هر چی آدم نامرد و عوضیه قسمت من میشه
خواهش میکنم قضاوتم نکنین که دقت نکردی و بد انتخاب کردی و از این حرفا
بعد طلاق اولم دو سال صبر کردم هیچ خواستگاری راه ندادم بعد دو سال دیدم این ذلیل شده شرایطش خوبه باهاش آشنا شدم بد گولم زد قولای الکی داد چقدر بهش گفتم من ضربه خوردم میترسم گفت نمیذارم پشیمون بشی به من اعتماد کن از کجا میدونستم گولم میزنه
الان دو ماهه بی دلیل گذاشته رفته نه میشه باهاش حرف زد نه اقدامی میکنه باباشم که انگار نه انگار یکمم تشویقش کردن
الهی روز خوش نبینه درد بی درمون بگیره خونمون انگار عزاس حال هممون بده پدر و مادر بیچاره ام فقط تو خودشونن اینم عید ما
حالم از خودم به هم میخوره با خودم میگم ببین من چیم که راحت گذاشت و رفت کاش تا عید بمیرم قبر برازنده منه دارم خفه میشم این روزا از این درد
چرا خدا دلش برای من نسوخت من یه بار این دردو کشیده بودم بسم نبود
حتی جرات خودکشی هم ندارم ولی انجام میدم یه روز دنبال یه راه مطمئنم این دنیا به جز رنج و عذاب چیزی برای من نداشت