یه بخشی از موضوعو تاپیک قبل گفتم
اینکه شوهرم قبل ازدواج دوست جنس مخالف هم دوست عادی و هم دوست دختر زیاد داشته
گذاشته کنار
بارها بهم ابراز علاقه میکنه و میگه کاش زودتر تو زندگیم میومدی و ...
حرفاش جوریه که خیال آدمو راحت میکنه و بنظر میاد از ته دل باشه
اما اعتمادم مث قبل نیس
خطایی ازش به چشم ندیدم اما چتای قدیمی شو دیدم. همش میگم از کجا معلوم حرفاش چقدر راسته
از کجا معلوم نخواد خیالم راحت شه که حساسیتم بیاد پایین و راحت هرکار دوست داره بکنه.
اگه راست میگه چرا خطشو عوض نمیکنه و بهونه میاره؟
چیکار کنم حالم خوب شه؟
هرکاری میکنیم به گذشتش فکر میکنم
حتی اینقدر مغزم گیر کرده رو این موضوع حتی موقع رابطه هم دائم فکر میکنم از کجا معلوم قبلا همینو چندبار تجربه کرده یا با کی تصور کرده
مغزم منفجر میشه
چطور اعتماد کنم و مث قبل شاد باشم