قبلا با هم خیلی اختلاف داشتن. یه مدت شوهرم بخاطر من میومد خونه مامانم اما سرسنگین بود. جدیدا یکم بهتر شده.
اما مامانم همیشه بد شوهرمو بهم میگه. تو دلمو خالی میکنه که اون پدرسوخته است، آخر ازش بدجوری ضربه میخورمو از این حرفا. امروز صبح بیدار شدم بهم زنگ زد بدون مقدمه انقدر از شوهرم گفت و گفت که واقعا عصبی شدم. گفتم بسه دیگه انقدر کش نده، شروع کرد به داد زدن.
کل امروز حالم بد بود. نمیدونم باهاش چیکار کنم دست از سرم برداره. دیوونه ام کرده