منی که میگفتم با جاری میشه خوب بود ….
حالا فهمیدم که خیلی حسوووووده
ذات نداره
من مثل خواهرم باهاش بودم ولی اون سواستفاده میکرد فقط میخواست کار خودشو پیش ببره وتوخانواده شوهرم خودشو خیییییلی مظلوم میگیره تا همه کاراشو بکنن زبون داره و جواب میده اما همه براش بیشتر دلسوزی میکنن
وقتیم میریم خونشون خیلی میخواد بگه من بالاترم
هر جایی برن میاد حتما تعریف میکنه با ابو تاب یعنی من از تو بیشتر میدونم بیشتر گشتم 😏 شاید من خیلی جاها بیشتر رفته باشم اما هیچوقت نشده بیام جلوش پز بدم مبادا دلش بشکنه
کلن تو وجودم نیست پز دادن
از این جور آدما خسته میشم دیگه دلم نمیخواد رفتو آمدی داشته باشم
بنظرتون شخصیتش چیه واقعا حسوده؟