یاد یکی از هم محلیامون افتادم سالها پیش خانمی دو تا دختر بچه هم داشت یهو گم شد
چه حرفها که پشت سرش زده نشد کجاها که دنبالش نگشتن حتی گفتن تهران دیده شده فلان شهر دیده شده و...
تا همین چند سال پیش یه باند دزد دستگیر شدن که برادر زاده همین خانمم جزوشون بود
که تو اعترافاتش میگه بله من عمه ام کلی طلا داشته گفته منو ببر تا فلان روستا دیدن اقوام منم بردمش زیر پل بین دو تا روستا با همدستی دوستام طلاهاشو گزفتمو کشتم همون اطرافم دفنش کردم