2777
2789

خالم 11 سال قبل یروز رفت خیاطی پشت خونه مادربزرگم که لباسشو بیاره اون موقع منم بچه بودم تو کوچه با بچها بازی میکردم منم صدا کرد باهاش رفتم بعد کارش طول کشید برگشتم خونمون با خونه مادربزرگم همسایه بودیم بعد اون دیگ تا عصر شد ازش خبری نشد هر چقدر دنبالش گشتیم پیداش نکردیم کلا ناپدید شد هیچ کس ازش خبر نداشت این قضیه خیلی وقت یادم رفته خیلی عجیب بود یهویی بعد این همه سال به خوابم اومد تو یه روستا بودیم انگار. صدای خالم رو شنیدم از تو درختا که کمک کمک میکرد هر چقدر منم به سمتش میدویدم بهش نمیرسیدم این خواب میتونه تعبیر اینو داشته باشه که زنده هست یه جا یعنی گیر افتاده 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

الهی چقدر غم انگیز


ب نام آن که آفریـــد مرا   و برای عشق زیـــبایــم ترا     خدای مهربانم  دوستــــــت دارم برای همه نعمت هایی ک برایم  لطف نمودی خدای مهربانم سپاس گذارم  برای   آفرینش   فرشته ای دوست داشتـــنی    چـــون     مـــــادر                   و آرامشی کــــه در آغوشش قرار    داد ــــی       امضای دوست تعلیق شده    melikaj20051982                          هرزگی روشن فکری نیست،بی حجابی هرزگی نیست، بهشت نیز اجباری نیست، مرد حیوانی بی اختیار نیست، و زن بودن علل گناه کسی نیست. حرف های دل یک دختر چادری

عشق و عاشقی نبوده قضیه اش؟

چ وحشتناک مادر بزرگ بیچاره ات چی کشیده وای پدر بزرگت

چشماتو ی لحظه ببند تصور کن اقا امام زمان عج ایستاده آماده اس برای ظهور و فقط منتظر بیدار شدن و حرکت تو ی نفره ی نفس عمیق بکش از ته دلت بگو الهم عجل لولیک الفرج بعدم ب من بگو برا خواسته هات دعا کنم ب نیتت صلوات بفرستم ، ی روزی دلیل ظهور بودم الان ان شالله که از منتظران ظهور هستم‌ از خوشی های موقت ک مثل کف روی آب بود الحمدالله که الله نجاتم داد و بهم آرامش عمیق داد حتی وقتی یکی زندگیمو از بیرون میبینه فکر میکنه اوضاع زندگیم خیلی خرابه اما من توی دلم به لطف خدا آرامش عمیقی هست ک توی ب اصطلاح خوشبختی قبلیم نبود ان شالله ب لطف و بزرگی خدا همه عاقبت بخیر بشن منم جزئشون باشم 

یاد یکی از هم محلیامون افتادم سالها پیش خانمی دو تا دختر بچه هم داشت یهو گم شد 

چه حرفها که پشت سرش زده نشد کجاها که دنبالش نگشتن حتی گفتن تهران دیده شده فلان شهر دیده شده و...

تا همین چند سال پیش یه باند دزد دستگیر شدن که برادر زاده همین خانمم جزوشون بود 

که تو اعترافاتش میگه بله من عمه ام کلی طلا داشته گفته منو ببر تا فلان روستا دیدن اقوام منم بردمش زیر پل بین دو تا روستا با همدستی دوستام طلاهاشو گزفتمو کشتم همون اطرافم دفنش کردم 



من بلوچم   زبانم بلوچی  لباسم بلوچی  فرهنگم بلوچی  وطنم ایران  مکران بلوچستاااان 😍افتخارم اهل سنتم😍

عشق و عاشقی نبوده قضیه اش؟چ وحشتناک مادر بزرگ بیچاره ات چی کشیده وای پدر بزرگت

اولش ما هم فک کردیم با کسی فراری رفته ولی هیچی با خودش نبرده بود حتی گوشیش هم مونده بود پدربزرگم خیلی وقت قبل این ماجرا بود فوت کرده بود مادربزگمم پارسال فوت کرد بدون اینکه ببینتش😢

اولش ما هم فک کردیم با کسی فراری رفته ولی هیچی با خودش نبرده بود حتی گوشیش هم مونده بود پدربزرگم خیل ...

چ دردی کشیده مادربزرگت بنده خدا چشمش‌ ب راه مونده

چشماتو ی لحظه ببند تصور کن اقا امام زمان عج ایستاده آماده اس برای ظهور و فقط منتظر بیدار شدن و حرکت تو ی نفره ی نفس عمیق بکش از ته دلت بگو الهم عجل لولیک الفرج بعدم ب من بگو برا خواسته هات دعا کنم ب نیتت صلوات بفرستم ، ی روزی دلیل ظهور بودم الان ان شالله که از منتظران ظهور هستم‌ از خوشی های موقت ک مثل کف روی آب بود الحمدالله که الله نجاتم داد و بهم آرامش عمیق داد حتی وقتی یکی زندگیمو از بیرون میبینه فکر میکنه اوضاع زندگیم خیلی خرابه اما من توی دلم به لطف خدا آرامش عمیقی هست ک توی ب اصطلاح خوشبختی قبلیم نبود ان شالله ب لطف و بزرگی خدا همه عاقبت بخیر بشن منم جزئشون باشم 

خاله تون چند ساله بودن؟ اون موقع بیمارستان ها رو نگشتید؟ شهرتون مرکز بهزیستی نداره؟یه سر بزنید سراغ بگیرید؟ اطراف تون خیابونی ،کوچه ای نبوده که مثلا تصادف کنه،ببرنش بیمارستان؟ طلا همراهش زیاد نداشته که دزدیده بشه بخاطر طلا؟

خاله تون چند ساله بودن؟ اون موقع بیمارستان ها رو نگشتید؟ شهرتون مرکز بهزیستی نداره؟یه سر بزنید سراغ ...

همه شهرو گشتن جایی نبود ک مونده باشه کلا ناپدید شد طلا با خودش داشت ولی در حد یه گوشواره و زنجیر نازک 

خاله ت مجرد بوده . خب مسیر خیاطی تا خونه چه اتفاقی افتاده براش یعنی ؟ سوار ماشین نشده که راننده ی بل ...

آره مجرد بود اون موقع 28 سالش بود خیاطی کلا خیلی با خونمون نزدیک بود یه چند قدم راه بود اون مسیرم همیشه می‌رفتیم میومدیم از همه همسایه هاهم پرسیدن یدونه پسر سوپرمارکت دیده بود از کنار مغازه رد شده موقع برگشتن خیاط و مشتری ها هم گفتن پولشو داد رفت 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز