چهارساله متاهلم تو عقدیم
اوایل بخاطر سن کممونناپختگیهایی کردیم ک خانواده ها اومدن وسط و مشکلاتمون رو حل کردن
و این بین اتفاقاتی افتاد ک میون پدر و وشوهرم شکراب شد طوری ک شوهرم یکساله نمیاد خونمون
و کلا خانواده من حمایتگر نیستن و هوای زندگیمون رو ندارن برعکس خانواده شوهرم ک حمایتگرن
حالا حدود شیش ماه هفت ماهه ک خانواده شوهرم پنج شیش بار زنگ زدم بیان ک برای عروسی ولی پدرم جوابشون رو نمیده
و دیگ هممون عاصی شدیم هرچقد خواهربرادرام و مادرم حرف میزنن باهاش تاثیری ندارع و گفت من جهازت رو میدم برو همه بهونشم اینه ک شوهرت رفت و آمدی نیست ولی برخورد خودشو نمیبینه
خلاصه الان شوهرم گفت عزوسی میگیرم تا چند وقت دیگ
تنها مشکلی ک با شوهرم دارم اینه ک ممکنه ببرتم روستا زندگی کنیم ( خونشون تو روستا با فاصله ی رب تا شهره من شهرم) اونجا زمین دارن شوهرم میگه خونه باب دل خودمون بسازیم و چند سال اول زندگی تو شهر اجارع کنیم
موندم چیکار کنم🤦🏻♀️