2777
2789

همیشه فوبیای مستاجر شدن داشتم خانه پدر سقف بالا سرم بود الان خونه جابجا کردم میز آرایشم لب پر شد یکی دوتا وسیله هام هم نیست اینقدر گریه کردم الان هم شروع کنم تا شب بند نمیاد


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عزیزم خداروشکر تن سلامت 

حال دلت خوش باشه ارامش داشته باشی ایشالله دوباره خونه دار میشی 

ماهم مستاجریم واینجوری با این فکرا زندگی و برای خودت سخت و تلخ میکنی

هی خیلی سخته کلی پول جابجایی خراب شدن وسایل وحشتناکه به خدا مجرد بودم طلا دادم خواهرم خونه بخره بادو ...

اوووووو نصف بیشتر ایرانی ها مستاجرن . هرکیم مال داره ال قبل داره . 

خدا همیشه بهترینهاشو به کسایی میده که در انتخاب‌هاشون به خدا اعتماد و توکل دارن🎀 **همه چیز از فکر آغاز می‌شود ،فکر ما تبدیل به احساس می‌شود و احساس در ما باعث بروز یک رفتار می‌شود.و این رفتار ما پس از مدتها عادت و سپس تبدیل به شخصیت ما می‌شود☝🏻**

تو زمینه مستاجری نه ... اما در کل حالت رو درک میکنم

اینکه آدم با اتفاقی که دوست نداره مواجه بشه و وقت گیر و اذیت کننده باشه


من اینجا گریه کردم:

بنا اومد که سرویس بهداشتیمون رو بزرگتر کنه

یه حالتِ دیوارِ کوتاهِ جدا کننده م بین دسشویی و روشویی بود اونو برداره.گفتم کثیف کاری نداره؟

گفت نعععع اصلا

دیوار رو برمیدارم و شکستگی سرامیک ها رو درست میکنم

مام فقط پرِ فرش رو دادیم بالا


آغا اینا مشغول به کار شدن

دریل؛ پیکور ؛ چکش، تق توق 

یهو صدای گورووومب بلند شد که دیوار ریخت و کلِ خوووونه زندگیم شد خاااک 

انگار طوفان شده باشه


دو دستی زدم توی سرم و رفتم توی حیاط به گریه

فکرش رو بکن ؛ هیییچ وسیله ای جمع نکردم چون گفت کثیف کاری ندارت

اما حتی تمام وسایل اشپزخدنه زیر خاک شد


گفت بنا قبلی خیلی دیوار رو‌محکم درست کرده بوده و کار سخت شده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز