متاهلم بابا. یه بچه دوسال و نیمه دارم. هم خودم ارشد گذروندم اواخرشه هم شوهرم داره میگذرونه. هر دو رشته هامونم جداس. اینقد دغدغه فکری تو جامعه هست که ایناش دیگه زیادیه واسه خراب کردن روزایی که میتونه خوب باشه.
اصل حرف من اینه که منم با اینکه شوهرمو دوست دارم ولی اگه محدودش کنم یا غر بزنم عصبی میشه و ازم زده میشه. پس تو شوخی میگم روت غیرت دارم و میخندم و تمومش میکنم نه که خودخوری کنم و زندگیمو سیاه کنم.
بدم میاد یکی تا یه اتفاقی میوفته میگن خیانت یا دخترا هرزن و شوهر من تکه.
زنا که خودشونو نمیندازن مردم یه کرمی داره دیگه
بعدم شوهر بیچاره اسنارتر از روی نوع دوستی این خانومو رسونده. کجاش زشته؟
یبار امتحان کنه و بگه فلانی ماشینو میخوام امروز. شوهرشو بذار دانشگاه و ماشینو ببره. وقتی نیره دنبالش ببینه دختره کیه و حتی بهش تعارف کنه سوار شه تا خونشونو یاد بگیره. بابا یکم سیاست داشته باشید. یهو دیدی دختر بیچاره شوهر داره. چقدر اخه بدبینید.
در نهایت ادمی که هرز بپره لیاقت زندگی مشترکو نداره. الان خیانت نکنه بعدا خیانت میکنه. و اگه الان خیانت نکرد هیچ وقت نمیکنه.
فکرتو مسموم نکن استارتر