دیوانه بودی دختر
درو باز نمیکردی روشون میگفتی بیمارستانی
من جات بودم اصلا به لحظه هم درو باز نمیکردم
یه بار مادرشوهرم سره حرف شد بهم گفت عید
همه رو دعوت کنین آبگوشتم بدین همه بیان خونه تونو
ببینن منم همونجا جواب شو دادم اگه یه درصد به حرف
نمیکردن بخدا قسم درو باز نمیکردم روشون
اگه دفعه دیگه همچین اتفاقی برات افتاد یکی دو بار قاطع
باش درو باز نکن دفعه بعدی قشنگ حواس شونو جمع
میکنن