یه استاد داریم به نسبت جوونه
داستان این بود که یه مدت من نتونستم برم برا امتحان ها
و اصلا شهر خودمون نبودم که برم
خلاصه من اون موقعه بهش زنگ زدم
خیلی محترمانه گفت باشه من مشکلی ندارم درک میکنم و فلان
چند روز پیش یکی تو واتساپ بهم پیام داد
منم طبق روال همیشه پیام و جواب ندادم
تا اینکه دو روز بعدش پیام داد خانم فلانی ؟
منم دیدم میشناسه گفتم بله چرا ؟
اینم بگم شمارشو ذخیره نداشتم و نیوفتاده بود که این بی پدره
شروع کرد به گوه خوری و گفت من هیچوقت تا حالا برا یه دختر اینقدر آسون نگرفتم
منم عادی گفتم لطف کردی
بعد گفت شما نمیخوای برای من آسون بگیری ؟
گفتم متوجه نمیشم دیدم گفت آره خوشم ازت اومده و .....
آخه یه آدم چقدر میتونه مریضضضض باشهههه
بی پدر بی شرف
واسه قصد آشنایی و ازدواج هم نمیخودا بخواد هم من نمیخوام
فقط میخواد سواستفاده کنه
منم خیلی رک بهش گفتم از من خجالت نمیکشی از موقعیت خودتم نمیکشی ؟
اینکه به یه دانشجویی که کارش گیر بود یکم لطف کردی چه انتظاری داری ؟
و بعد بلاکش کردم
و داستان اینه فردا کلاس دارم باهاش و نمیدونم چطور برم