من یه دختر مجرد ۳۰ ساله ام ، نزدیک تقریبا ۳ سال پیش با یکی در مجازی خیلی اتفاقی آشنا شدم ، برا رفع تنهایی بیشتر بود ، اون خیلی علاقه مند شد منم همینطور ، فقط در حد چت بود نه شماره داشتیم نه آدرس، ولی من از اول حرف از تموم کردن و رضایت دو طرفه ک هر دو راضی باشیم تموم کنیم میزدم چون دوس نداشتم یدفعه برم ک حال اونم بد بشه ولی اون نمیذاشت ، خلاصه من تموم کردم ولی اون اومد شهرم دنبالم گشت و آدرس و محل کارم رو اتفاقی پیدا کرد و اومد ، منم تعجب کردم سریع اون برنامه ک باهم آشنا شده بودیم رو نصب کردم و گفتم چرا اومدی چجوری پیدا کردی و برام خیلی عجیب بود ، تو این مدت هم خیلی خواستگار داشتم ولی نمی تونستم غیر این به کسی فکر کنم، تقریبا همش براش مینویسم تموم کنیم ، خیلی هم عصبی شدم تو این ۳ سال و حالم به شدت بد شد، موهام به شدت ریزش کرد ، واقعا نمی دونم چیکار کنم، واقعا چیکار کنم گیج و منگم حالم بده همش، البته اونم قصدش ازدواجه ولی منم ازدواج از مجازی نمی خوام واقعا نمی دونم چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دختری بادنیای دخترانه خودوقلبی مهربان🎊🎀 دوسه مثقال خریت زخران چیزی نیست 🐴 آدمی هست که الحق دوسه خروار خراست ...💫اگر ایران به جز ویران سرا نیست ؛ من این ویران سرا را دوست دارم 💔
من حرفی ک تو دلم مونده بود با کسی نمی تونستم درد و دل کنم زدم ، چون نمی خواستم دل اونم بشکنه
عژب
حالا سنتی کیو زیر سر داری ؟
دختری بادنیای دخترانه خودوقلبی مهربان🎊🎀 دوسه مثقال خریت زخران چیزی نیست 🐴 آدمی هست که الحق دوسه خروار خراست ...💫اگر ایران به جز ویران سرا نیست ؛ من این ویران سرا را دوست دارم 💔