2777
2789
عنوان

مرمری ام بیاید دیگه کم آوردم (اگه می‌ترسید نخونید)

| مشاهده متن کامل بحث + 113300 بازدید | 1766 پست

اسی موقع خواب منم خیلی اذیت میکنن  وقتایی ک تنهام..ولی قرآن بغل میکنم یا چند لحظه رو صورتم میذارم آرومترین خواب رو میکنم

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

پیشنهاد منم روانشناس کودک هست اگه تهرانی که روانشناس های خیلی خوبی هستن دکتر علوی نژاد رو پیشنهاد میکنم.

بنظرم پیگیر روانشناس باش ضرر نداره که. 

ضمن اینکه پسر منم مدتی با گریه و‌جیغ بیدار می‌شد هی حرفای درهم و عجیب میزد دست و پاشو محکم تکون میداد یا مث چوب خشک میکرد نمیشد تکونش بدی، حتی شبی چندبار این اتفاق میفتاد، الآنم خواب بد و گریه رو داره بعضی شبا، می‌خوام بگم خیلی از بچها اینجورین تو این بازه سنی.ولی چون شدید و آزار دهنده شده با روانشناس مشورت کن.

اگه گوشی و تلویزیون میبینه حذف کن چون مغزش توانایی پردازش نداره و ب شکل کابوس‌های شبانه بروز میده.


به پیشنهاد یک استادی دعای هفتم صحیفه سجادیه شبها موقع خواب چند مرتبه پخش کنید با صدای استاد فرهمند 

مناجات امام سجاد با خداوند هست و اون موجودات خوششون نمیاد و میرن 

کلا ۴ دقیقه هست 

غسل و وضو مهمه رعایت بشه نداشتن کاشت ناخن و مژه نباید باشه به لحاظ ماورایی مشکل ایجاد میکنه 

و اینکه گلاب اسپری کنید 

موقع اسپند دود کردن تمام پنجره ها باز باشه بعد ببندید 

و ترکیب کمی نمک و سرکه انگور ترجیحا طبیعی ۴ طرف گوشه های سالن و اتاق کودک بذارید و چندوقت یکبار عوض کنید 

عود اسطخودوس هم وقتی هوا روشنه ، روشن کنید و کمی از گوشه در باز باشه بعد ببندید 

اینم شنیدم که بدن خودتون و کودک رو با روغن زیتون ماساژ بدید از روغن زیتون خوششون نمیاد برای همین دور میشن 

چند بار خواستم سرگذشت و حال و روزم رو ارسال کنم تمام مدت موقع ارسال اینترنتم قطع شد 

اما مرمری جان من هم مشکل تو رو دارم اما به شکلی دیگر 

قبل از ورودم به خونه ام افراد قبلی گفتن تو این خونه یه قبر قدیمیه 

اونها که قبل من بودن اهل نماز نبودن و خیلی با مشکل مواجه بودن 

منم در بدو ورود چه بلاها که سرم نیومد هر روز وسایل می شکست هر روز دعوا و جنگ 

حتی دندونهای بچه ام الکی شکست 

بچه ام مثل دیونه ها شد 

ازمن فقط یه آدم ترسو مانده بود که از زمین و زمان می ترسید و متنفر شده بود 

مامان یکی از دوستامم شب تو خواب اذیتش کرده بودن پیش دعانویس محلشون رفته بودن دعا داده بود همراش باشه و یکی هم تو اب بزارن و ازش کمی بخورن و بعد به صورت و بدن بزنن و اسپند و زاغ و نمک و آویشن دود کنن تا یک هفته و حتما بعدش ببرن بیرون از خونه اون ذغال و اسپندای سوخته رو 

چند بار خواستم سرگذشت و حال و روزم رو ارسال کنم تمام مدت موقع ارسال اینترنتم قطع شد اما مرمری جان من ...

نمی دونم چرا ولی تا یک ماه بدو ورودم اصلا از خونه بیرون نرفتم و وقتی خواستم از خونه بیرون برم ببخشید دچار دل دردی شدید شدم که هنوز بیرون نرفته برگشتم اما شوهرم گفت آنقدر می ایستم تا خوب بشی ببرمت 

اختلالات رفتاری در فرزند بزرگم ایجاد شد که منو به سر حد جنون رسوند 

. برای همین موضوع  رو بع مادرم گفتم اونا اومدن خونه ام یه دعا که قدمت صد ساله داره و ارث پدربزرگم هست با خودشون آوردن 

و من نصبش کردم 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز