سلام بچه هایه اتفاق خیلی قشنگی برام افتادامسال اربعین برای اولین باررفتیم کربلاپراذوق بودم منوخواهرم وهمسرم
خلاصه اولین جایی که رفتیم نجف بودبعدش قراربودبریم کربلاوقتی رفتیم نجف من به خواهرم گفتم میخوام ازنجف دوتامهربردارم بیارم باخودم که قصدکنم نمازمودیگه ترک نکنم دوتامهربرداشتم رفتم سراغ خادم که همشون عرب بودن ومتوجه نمیشدم چی میگن تااینکه یه خادم ایرانی پیداکردم بهش گفتم من اجازه دارم دوتامهربردارم ببرم باخودم ایران حاجت گرفتم نمازموترک نکردم سال دیگه یه پَک میخرم
کسی هست بقیه اشوبگم؟؟؟
بگو
بگو عزيزم
خلاصه خادم گفت نه اصلاگفت چه کاری بروالان بخربیاربکش به حرم تبرک بشه گفتم نه اونجوری نمیخوام دوست دارم ازمهرهای داخل حرم ببرم گفت ببرگناهش گردن خودت😔😔😔من انقدبغض کردم ابجیم گفت عب نداره قسمت نبودبیابریم بیرون منتظرن که راه بیافتیم بریم کربلادیرشده مهر هاروگذاشتم اونجازدم بیرون که راه بیافتیم
بگوعزیزم
خوب
خب
رسیدیم حیاط کربلا😭😭جانبودبریم جایی یه گوشه ازحیاط وانتخاب کردیم جاپهن کردیم که اونجابمونیم بگم اونجابالغ بر۶۰۰نفرنشسته بودن خیلی آدم بودیهویه آقااومد
لایک
لایک کنید
قربونت برم امام حسین (ع) یه نظری هم ب منم کن یا
اباعبدالله😭❤️🥺💚🤲🏻
خووووب
یا امام حسین ع مددی
لطفا تو تاپیکم کمکم کنین خیلی مهمه برام ممنونم
