تروخدا وقتی یکی باهاتون روراسته و دوست نداره دلشونشکنید
یه دوستی داشتم 15 سال بود دوست بودیم
این دوست من قناد خونگیه
هرموقع سفارش کیک هرکدوم از فامیلامون داشتن فورا معرفیش میکردم ک خب دوستمه بزار مشتری هاش زیاد بشه
از اونجایی ک 15 سال بود دوست بودیم از بچگی
به دوست همسرم معرفیش کردم
و این معرفی به ازدواج ختم شد
کن خیاطم و از اونجایی ک برای دوستم پاگشایی گرفتن
دوستم لباسهای بیرونو دوست نداشت
گفت پارچه بگیریم تو برام بدوز
منم با کمال میل قبول کردم
وقتی خیلی اسرار کرد برای هزینه دستمزد من برای یه سارافونو یه کت بهش گفتم 500 تومن بدی کافیع
لباسش کم مونده بود ک تموم بشه هرچقدر گفتم بیا لباستو پروو کن نیومد گفت نه مطمعنم ک اندازم میشه و پروو لازم نیست خودشم خدا شاهده یه بار دوبار نگفتم پنج شیش بار فقط توی اس ام اس گفتم بهش خلاصه ک دوستم برای تحویل لباسش خودش نیومد و دوست همسرم کهمسر دوستمم بود اومد لباسو تحویل گرفت
دقیقن اون روزی ک پاگشایی دوستم بود من کلی مهمون داشتم و خانواده همسرموخانواده خودم مهمونم بودن
من همون روز زنگ زدم ک فلانی لباست تو تنت چطور شد
گفت آره یکم گشاد بود بر م خیاط دیگع 250 تومن ازم گرفت لباسو برام تنگ کرد