سلام دوستان
سال گذشته ٢٦آذر پسرى مرده دنيا اوردم
بدون هيچ دليلي مرده بود درست همون روزى كه سيسمونيشو اوردن بچه م رفت خيلي غصه خوردم اشك ميريختم نميدونم خواب بود يا رويا همونشب توبيمارستان دوتا دست كوچولو ازپشت اشكامو پاك كرد
يهو يه صبر عظيمى اومد سراغم انقدر محكم شدم كه وقتى اطرافيانم بخاطرم اشك ميريختن من دلداريشون ميدادم
نفس به نفس باپسرم بودم و هنوزم كنارم حسش ميكنم
ولى يه روز دست به زانوم گرفتم و پاشدم وگفتم خدايا امانت خودت بود دادى و گرفتى مواظبش باش
حكمتت رو شكر
درست وقتى حكمت خدا رو باور كردم و به خودش تكيه كردم
دركمال ناباورى و ناخواسته خيلي زود حامله شدم و دخترم يه ماه و نيم زودتر از موعد دنيا اومد و الان دوماه و نيمه س
اينارو گفتم كه بگم خدا بزرگه
ان مع العسر يسرا
بعدازهرسختى آسانيست