من مامانم مریضه نمیتونست کارامو انجام بده یا بچه بغل کنه برام منم سز بودم خیلی بهم سخت گذشت هم بیمارستان هم خونه هنوزم یاد اون وقتا میوفتم دست خودم نیست کلی گریه میکنم من اصولا ادمی نیستم به راحتی گریم بگیره ها حتی با مرگ یه عزیز ولی این موضوع خیلی سریع اشکمو در میاره حتی همین الان که دارم براتون تایپ میکنم الانم اقدامم واسه دومی ولی خیلی از الان استرسشو دارم که همون تنهایی زو اینبارم بکشم و اذیت شم 😞
در نهایت کل مسئولیت های فرزند با مادره... نباید به کسی امید بست.
من خودم روزای بعدش از پس خودم بر اومدم ولی روز اول به شوهرم مرخصی ندادن بچه گریه شد اروم نکیشد مادرمم نمیتونست بغلش کنه هر چی زور زدم پاشم ارومش کنم نتونستم نشیتم همراش کلی گریه کردم ...
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
بله . توی گوگل شهرتو سرچ کن بزن شرکتهای خدمات بیمار و سالمند در ... راحت پیدا میکنی . هم بیمارستان میان هم خونه . به این کارها هم واردن من برای مادرم که بستری بود گرفتم دور از جون شما کامل وارد بود که یه مریض رختخوابی رو چه جور باید نگهداری کرد . چیزایی که حتی ما تجربه نداشتیم بلد نبودیم
اگر دوست داشتید لطفا برای شادی روح مامانم یک صلوات بفرستید 💚
ولی مادر به تنهایی براش خیلی سخت میشه خیلی من چون کسی رو ندارم دیگه به بچه دوم فکر نمیکنم شوهرم کوچک ...
اره دقیقا درست میگی. منم خورد شدم زیر بار تنهایی بزرگ کردن بچه .. ولی ماها که فکر بچه دومیم بخاطر اینه که درد تنهایی رو چشیدیم نگران تنهایی بچه مونیم.. وگرنه کی دوس داره دوباره زجر بارداری و زایمان اونم دس تنها رو دوباره تجربه کنه