خدا رو شکر
ما 3 تا جاری بودیم
از اول اون دوتا روزگار منو سیاه کردن باهم فقط پچ پچ
به همدیگه هم وفادار نبودن
ی ظرف میشستیم ادا یکی دل درد میگرفت یکی میگفت من ظرف آوردم
مادرشوهرم میگفت وای تو شستی یعنی اون یکی بیاد
تو عقد میگفتن چرا پیش شوهرت میشینی چرا این چرا اون
فقط حسادت و دخالت
اونا رو من زوم بودن من رو زندگیم
شکر خدا الانم سرتریم و فقط دارن جلز ولز میزنن
بعضی آدما واقعا اسم حیوون خراب کردن
اگر بگم چه کارها نمیکردن
خدا ازشون نگذره