من تو یه یه مرکز کار میکنم
و جز کارشناسای اون مرکز هستم
من چون اصلا اصلا نمیتونم خودمو بگیرم و دوست دارم با همه حرف بزنم مثلا میشد تو آبدارخونه من با خدمه مشغول حرف زدن شدم .درصورتی ک بقیه ی کارشناسا نگاهشونم نمیکننو دستوری ولی با احترام حرف میزنن باهاشون
یه روز سرکار یه راننده ی خانوم به من گفت اتاقت کثیفه
و من انقد ناراحت شدم از رک بودن و تند حرف زدنش و اینکه به اون چه ربطی داشت
گریم گرفت
میدونم خییییلی کارم بد بود ک سرکار گریه کردم ....
بعد مدیرمون اومد تو اتاق من و منو نصیحت کرد
گفت خودت نشون میدی بقیه چه رفتاری باهات بکنن
بی نفاوت باش به رفتار بقیه
همممش برام سواله منظور از بی تفاوت بودن چی هههه؟