من ۱۲ ساله ازدواج کردم به صورت سنتی ومن باید بگم از نظر قیافه خیلی خوبم واز نظر اخلاق هم جوری بزرگ شدم که هیچ وقت به کسی بی احترامی نکردم ولی شوهرم منو نمیخواد و از اول هم من به خاطر بچه هامون صبر کردم شوهرم هم نه قیافه داره هم بی اعتقاده. این روزا دیگه اینقدر دلم ازش پره که به هر چیزی فکر کردم از طلاق گرفته تا خود کشی شوهرم مدام سیگار میکشه اصلا با من حرف نمیزنه اصلا رابطه جنسی نمیخواد و با بچه ها هم مدام بحث ودعوا داره و اصلا هیچی نمیگه وقتی ازش میپرسم چته دیگه نمیدونم چکار کنم شما بیاید بگید
هی چی بگم بنظرم ازدواج سنتی زیاد خوب نیست الان حمله نکنید سرم ها من فقط نظرم و گفتم
نه گلم همه سنتی ها بد نیست الان خواهرم ۳۰ و خورده ای ساله ک اذواج کردن هنوز مثل روزهای اول شوهرش عاشق خواهرمه هیچ تغییری نکرده و چندین آشنای دیگه ک واقعا از زندگی های خوبی برخورد دارن
الان ۲۷ سالته هنوز جوانی خودتو به پای این آشغال نسوزون ولی طلاق به بچه دختر خیلی زیاد آسیب میزنه تا پسر اونم وقتی نوجوون یا بچه باشه مخصوصا نوجوون باشه فکر این اسم بکن
متاسفانه بچه ها این وسط بیشترین اسیب و میبینن.خودم بعد از بیست سال زندگی سالهاست که دارم بخاطر بچه ها تحمل میکنم.خیلی سعی میکنم بچه ها متوجه نشن.ولی نمیشه.