بیایی از حواشی بعد مراسموتون بگید

فامیلام گفتن مادرشوهرم راضی به ازدواجمون نبوده

ببین در این حد بگم بهت ک من دخترداییم رو ک فک میکردم بهترین دوستمه بعد جشن نامزدیم شناختم 

دو بهم زن و خاله زنک

خدا رو شکر هیچی

بعد عروسی دلم حسابی برای خانواده م تنگ شده بود 

اولین شبی که رفتم خونه مامانم تو بغل بابام کلی گریه کردیم خیییییلی دلم تنگ شده بود خیلی

کلا این استعداد رو داره ک بین دوتا قاب عکس رو هم دعوا بندازه

من کلا خودم آدمیم ک خیلی باهام درد و دل میکنن ولی ی کلمشو ب کسی نمیگم  ولی این میومد از طرف فک و فامیل حرف میزد

من شوهرم فقط از سر بژ فکری یه چیزی گفت خواستم بزنم زیر همه چی 

گفت زن داداشم موقعی که خواست عقد نامه و چه میدونم مهریه و شیر بها امضا کنه، شیربهارو نمیدونم یا مهریه رو خودش خط زد و کمترش کرد، خیلی حرکت باحال و قشنگی بود

تو هم یه مبلغ کمی این کار بکن و این چیزا 

هیچ وقت هم برا مهریه و اینا گیر نداده بود نمیدونم اصلا این حرکت چرا انقد براش باحال بود 😂😂