من و شوهرم خیلی باهم خوبیم و از همه اخلاقاش راضیم و خیلی همو دوست داریم ولی باخودم میگم چرا شوهرم دوس نداره پیشم باشه؟همش میخواد بره بیرون همش هرجایی باشه جز تو خونه پیش من بش میگم پیشم باش زود عصبی میشه ب هربهونه ای میره مغازه الکی وایمیسته پیش برادرش منم همش تنهام دوس دارم پیشم باشه چکارکنمممم😭😭😭
یا ابا عبدالله پسر داشتن حس شیرینیه ....دنیای معصوم وکودکانه اش به من که یک زن هستم حس آرامش عجیبی میده.... وقتی که از همه مرد های زندگیم نا امید میشم و به یه گوشه پناه میبرم، یه مرد کوچولو میاد پیشم که نه شوهرمه ، نه پدرمه، ونه برادرم . اون تنها عشق زندگی منه که بادستای کوچولوی مردونه اش موهام رو نوازش میکنه و برای اینکه غصه هام رو فراموش کنم، با صدای قشنگش توی گوشم میگه : مامان، امروز موهات چقدر قشنگ شده .......❤️ وتوی اون ثانیه هاست که من اوج میگیرم وبا عشق زندگیم از ته دل میخندم.... آره ..... عشق زندگی من اون چشمای قشنگ مردونه ست که با نگاهش فریاد میزنه :مامان عاشقتم........ومن با تمام پوست و گوشت و خونم عشقش رو احساس میکنم.....❤️❤️❤️❤️