سلام دوستان عزیز یه خواهر شوهر دارن خیلی عفریته خیلی بهم بدی کرده بازم بخشیدمش .. اومد و گذشت این زایمان کرد سه رو من بالاسری بودم خودمم بچه کوچیک دارم خلاصه سرتون به درو نیارم موقعی که من زایمان کردم حتی مادر و خودش عیلدتم نیومدن بچه اش مریض میشه میرم باهاش اونشب تا ساعت چهار صبح باهاش بیمارستان بودم.. و آدمی نیست که خوبی زیر چشمشون بمونه شد سه شب پیش اسباب کشی کرد و من رفتم باهاش شب اول که رفتم خونه ها بدون وسیله هوا سرد مجبور بودم پسر سه‌ساله مو ببرم با خودم
هستین بقیه شو بگم
بله
هستیم ولی بقیه نداره خواهرم نکن نکن نکن هر کی برات احترام قائل شد براش احترام بذار
خیلی بد تعریف میکنی ،تروخدا برو بخون چی نوشتی ،انگار با خودت داری حرف میزنی
بعد اونجا که بودم پسرم سرما خورد و مریض شد شب دوم هم زنگ زد بیا کمکم بعدش من رفتم خونه مادرشوهرم که پسرمون اونجا بزارم از اونجا برم مادرشوهرم پسر منو نگه نداشت اما دختر نق نقو اونو نگه داشت منم دوباره پسرمون بردم ک باعث شد بیشتر سرمایی بشه
اول مینویسم بعد جواب تون میدم
امروز دوباره زنگ زد که بیا کمکم در این صورت که از صبح میریم تا شب هیچی درست نمیکنه دوباره من خسته و گرسنه بیام خونه و هم پسرم که حیلی رو غداش حساسم
که من بهش گفتم شرمنده عزیزم نمیتونم بیام و باید شام درست کنم و اون ناراحت شد و دیگه جواب منو نداد
بنظرتون چه عکس العملی نشون بدم
و اینم بگم شوهرم اصلا رازی نیست برم میگه برا خودش کلفت بگیره
همیشه منو تو سختی هاشون میخان بعله برون برادر شوهرم خبرم نکردن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
