دلم میخاد اینقد برینم بش ک تا هزارسال دیگ نبینمش
دختراش بهم زنگ زدن گفتن امشب میایم خونتون
منم هول هولی رفتم بازار قبلش تو خیابون بودم
اومدم خونه بهش گفتم شمام بیاید بالا شب
با قهر و چپ کردن چشماش میگ اگ شد میام
گفتمچرا اگه شد گفت میخام برم جایی
گفتم پ تو چندبار هی بهت میگن نمیای اینجوری ک ما ناراحت میشیم هیچی نگفت منم گفتم باش خدافظ
حالم ازش بهم میخوره زنیکه بیشعور الانم دختراش میان هی میگن پ مامانمون پ مامانمون