چند شب پیش ی دوره خانواگی با دختر عمه هام داشتیم
ک هی بم گفتن چقد خوشگل تر شدی چقد تغییر کردی و...
بعدشم یکیشون چندبار گفت شوهرت خیلی باشعوره کاش شوهرم مثل شوهرت برخورد میکرد بام
ب خداوندی خدا حمله اضطرابی شدید بم دست داد
جوریکه از بیقراری نمیتونستم ی جا بند شم
بعدش با شوهرم ی دعوایی کردیم ک فقط باید بودین ومیدیدین
بم بگین چیکار کنم؟