چقدر خوب شد "زن" شدیم!
کمد و اتاقمان را به هم میریزیم و همه چیز را از اول سرجایش مرتب میگذاریم...
آن وقت فکر میکنیم آمادهایم برای گرفتنِ تصمیماتِ بزرگ!
وسطِ غمبادهای روزانه شروع میکنیم به شستنِ ظرفها و بازی کردن با کفِ روی سینکِ ظرفشویی، تمام غمهایمان را همراهِ سرامیکهای آشپزخانه میساییم و میساییم و با قدرتتر میساییم، جارو رامحکمتر روی فرش میکشیم و فکر میکنیم تمامِ خوره های فکریمان از لوله جارو بالا میرود، دست به ساختن میزنیم، شیرینی و کیک و غذاهای عجیب عجیب میپزیم و از خلق کردنهایمان حس بهتری میگیریم، مینشینیم برای مرتب کردن فکرهایمان رج به رج کامواها را همراه فکرها میبافیم!
دکورِ خانه را عوض میکنیم و تنهایی با کشیدنِ مبلها خودمان را ازنفس میاندازیم و فکر میکنیم چه انتقامی! بعد به جانِ خودمان و صورتمان و دستهایمان می افتیم...
داشتم فکر میکردم چه خوب است به جز پیاده رفتن و سیگار کشیدنهای معمولِ مردها ما کارهای متنوعتری داریم برای مقابله با مشکلات؛
چقدر خوب شد که زن شدیم...!
✍🏻 #نيلوفر_فرجيان
👓 #خواندنی