من بچه بودم یعنی شاید هشت نه ساله..
خونه ی مادربزرگم بودیم
پسردایی یه فیلم آورده بود همه باهم ببینیم ..خاله هام..دایی..زن دایی..دخترداییا همه ..واااای اونموقع یه دستگاه تازه خریده بودن سی دی میورد نگاه میکردیم
فیلمه یادم نیست اسمش چی بود ولی این صحنه رو یادمه گوگوش و یه بازیگر مرد هی روی هم غلت میخوردن نمیدونم چی میکردن واااای یعنی نفسا توی سینه حبس شده بود..منم بااینکه واقعا هیچی از این چیزا نمیدونستم ولی بازم خیلی خجالت میکشیدم..
یادش بخیر هرچند دیگه جمع شدن اون آدما یجا تقریبا محاله..هر کی رفته یه شهر و همه از هم دور شدن و البته شاید دیگه شرم و حیایی هم به اون صورت توی آدمها نیست