2777
2789
عنوان

میشه بیاید درددل کنیم حالم بده شوهرم که اینهمه بش اعتماد داشتم

| مشاهده متن کامل بحث + 1042 بازدید | 48 پست
من کاری کردم شوهرم ب گریه افتاد دست رو قران گذاشت توبه کرد و قسم خورد بار آخرشه البته شوهر من خیانتش ...

منم میگه در حد چت بوده زنه زاهدانه شوهرم عسلویه باش حرف زدم تهدیدش کردم ک دوباره تکرار کنه ولش میکنم اونم پشیمونه و به غلط کردن افتاد 

پسرم (امیرحسینم)تمام زندگیمه دلم میخواد براش مادر خوبی باشم هدفدار باشم تا اونم تو زندگیش هدفهای خوبی داشته باشه انشالله🙏🌹

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

اتفاقا باید دقت کنه ببینه چکار میکنن‌شوهرشو بشناسه مرد خیانت کار بازم خیانت میکنه پس همچی اول مشخص ش ...


هیچوقت اینجوری قضاوت نکن...

زندگی فقط تو شوهر خلاصه نشده

اعتبار و آبروی آدم ...

آینده بچه ها...


واقعا مردا یه حماقتی میکنن که آدم میمونه چی بگه...

همسر من قبل از ازدواج با من با یه دختر معلوم الحال دوست بوده...و در حال سبک سنگین کردن برای ازدواج...که متاسفانه وجهه خوبی ازش نمی‌بینه هیچ جا...

بعد یه مدت منو تو محیط کاری میبینه...

خودش خواستگاری کرد و خانواده ها پیگیری کردن...

میخای باور کنی یا نه

از لحاظ ظاهری خیلی از خودش سرم...کارمند رسمی...و واقعا حلال و حروم سرم میشه و یه عمر پاک زندگی کردم...

بعد یه عمر فهمیدم همسرم تحت تاثیر کرم ریختنا و نخ دادنای زنیکه بوده یه عمر...

بعدا معلوم شد با دوست و همکار شوهرش هم می‌ره...

یعنی همسرم یه عمر درگیرش بوده البته چتی و تلفنی...بعد هم که میبینه خانم خرابه کلا

کاشف به عمل اومد که خاله ش هم واقعا خ ا ل ه هست یعنی کلا خانوادگی خرابن...


من نمی‌تونستم بعد یه عمر زندگی  آبرومندانه آبروی نداشته زنیکه رو ببرم چون واقعا لکه ننگی میشد روی خودم و خانوادم...

چند سال طول کشید با قضیه کنار بیام

حق طلاق و حضانت بلاعزل گرفتم...خونه به اسممه 

همسرم بعد یه عمر رابطه پررنگ و کمرنگ مثل سگ پشیمونه و زندگی می‌کنه...

من به خاطر بچه هام موندم ولی دوسش ندارم...ظاهرم زندگی میکنم ولی قویتر و بزرگتر شدم...

اگه یه شهر بزرگ زندگی میکردم قطعا همون اولش میرفتم ولی نتونستم با دل و غرور بچه هام بازی کنم

چون اونا اصلا نمی‌تونستم طلاق رو هضم کنن...

قرار نیست منکه خیانت رو بخشیدم مثل همسرم خاین باشم...واقعا به هیچ مردی تا آخر عمرم اعتماد ندارم دیگه حتی برادرم...


خیانت حتی به صورت تلفنی و چتی هم باعث میشه طرف مقابل مرگ رو جلوی چشمش ببینه

به هیچ عنوان قابل هضم نیست...

فقط اونایی که کشیدن میفهمند...

لطفا تو تاپیکهایی که یکی از سر عجز و بیچارگی تو فضای مجازی درد دل می‌کنه نمک به زخمش نپاشیم

خودش به قدر کافی کارد به استخونش رسیده...

گاهی موندن و نرفتن و بخشیدن برخلاف میل باطنی قدرت و شهامت زیادی میخاد...





ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   my_00  |  23 ساعت پیش
توسط   nnnnop  |  8 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز