خوشگلای مجرد کم سن و سال و بی تجربه کامنت نزارید و شعار ندید تواین تاپیک ک دل همدیگه رو بشنکنیم و منجر ب قضاوت بشه ❤
(حدود ۱۰ ماهه خونه پدرمم دوتا بچه خیلی کوچیک دارم
مجبور بودم شوهرم نهایت ظلم و کـــــرد نهایت ظــــــلم
از خیانت های مکرر جنسی و عاطفی تا اعتیادش ب الکل ومشروب خونه نیومدنش و بی مسئولیتیش و بی اهمیتی شدیدش ب من تاجایی ک تمام مسئولیت خونه و رندگی و بچه کامل رو دوش من بود و اون عین ادم مجرد عیاش و خوش گذرون و شبگرد و هرشب یه باغ و یه خونه با دوستاش خیلی طولانیه درنهایت خلاصه میگم... )
(اومدم و اومد دم خونه پدرم دعوا نصف شب و با پدرم گلاویز شدن و پدرم ازاونجا افتاد رو دنده لج و کار کشید ب دادگاه و مهریه و نفقه و ...ـ)
(حالا چندماهه قصدم برگشته و پدرم با مشورت یه وکیل میخواد بش سخت بگیره و با تعهد و هزارشرط بزاره برگردم و اونم افتاده ب التماس و هزار واسطه فرستادن و اصرار ...)
حالا حس بی ارزشی دارم حس میکنم ابرو و جیثیتم توفامیل رفته تودر و همسایه و اشنا همه سرزنشم میکنن همه جا سوژه ی غیبتای دست جمهی ام عذاب وجدان دارم ک ابروی شوهرمو بردم و بی ارزشش کردم احساس میکنم بچه هامم کوچیک کردم با اینکارم دحس میکنم خیلی سبک شدم همه جا ک هر بی سر وپایی راجبم حرف بزنه قضاوت کنه و برداشتش و بگه
😔😔😔خیلی حس بدیه چیکارش کنم اروم شم