سلام،
همسرم(عقدیم)هفته آینده یه مشکلی براش درست شده میره تا دوماه دیگه،و عاشق قورمه سبزی و خورشت خلال،
گفتم تا میره غذاهایی که دوست داره روبراش درست کنم
راستو دروغشو نمیدونم اما میگه عاشق دست پختمه
خلاصه دیشب تا چهارصبح من بیداربودم قورمه سبزی درست کردم که گفت یازده میام ناهار پیشتم،
من همیشه شب قبل قورمه رو بار میزارم که قشنگ جا بیفته،خلاصه دسر درست کردم،ژله بستنی ،سالاد
بعد حالا که بهش زنگ زدم میگه مامانم مریضه ناهار نمیتونم بیام ولی قول میدم هیچی نخورم تا ساعت ۴ و اینا که بیام،اینقد دلم شکست ولی به رو خودم نیاوردم:)
شما بودید خدایی دلخور نمیشدید اینقد زحمت بکشید بعد اینجوری بگه؟میگم خب مامانت چشه میگه دلش درد میکنه