دیروز خونه خالم بودم اونم بود اونقدر گفت بدبختم بیچاره شدم سرمونو خورد
بزارید زندگیشو بگم آخه کجاش بدبخته این
خودش ۲۲ ۲۳ سالشه
میشه گفت خوشگله اما نه آنچنان بی نقصا ولی باز خوشگله
هیکلش هم بدنیست خوبه
از لحاظ اخلاقی یجوره یه روز میبینی بچه پیغمبره خیلی مهربون و دور از گناه یه روز تو فازهای حسادته یه روز ..
شوهرش هم خوش قزاقستان اما نه به اندازه دختر خالم
پدرشوهر و مادرشوهرش و ... هم بد نیستن گاهی خیلی باهاش مهربونن گاهی نه
مثلا یبار جاریش یه. کادوی گرون واسش خریده بود
یا جز یکی از خواهرشوهرا هیچکدوم جلو روش بهش توهین نکردن
یا پدرشوهره همش طرفدارشه
یا یکی از خواهرشوهراش تو خونه تکونی اینا کمکش کرده
مادرشوهره هم دوسش داره
فقط تنها مشکلش اینکه اونا هم تو یه ساختمونن
خونش هم شیکه زیاد بزرگ نیس ولی قبلا که اون یکی جاری ها اونجا بودن یه اتاق ۶۰ ۷۰ متری بوده بدون امکانات
این که رفت ده متر اینا بهش اضافه کردن
سرویس و حمام در آوردن
و کلا بازسازی کردن اونقدر خوشگل شده که نگم
تمام وسایلاش شیک و مدرنه با اینکه خالم اینا جهاز زیاد ندادن
طلا داره تا گردنش چندتا چندتا النگو و انگشتر و گردنبند
تو خورد و خوراک هم مشکلی نداره حداقل هارو همیشه داره بقیه چیزارو هم اکثرا میخرن یخچالی هیچوقت خالی نیست
ولی تو لباس بل شوهرش مشکل دارن
این اهل ولخرجی اون اهل جمع کردن
گاهی میبینی زیاد میخره گاهی هیچی
سفر و تفریح هم گاهی میرن گردش های کوتاه بیشتر میرن
هر یکی دوسال یکبار هم سفر میرن
شوهرش خیلی تمیزه دختر خالم برعکس اهل کثیف کردن و اینا و تنبله سر همین شوهرش دعواش میکنه اینم خودشو میزنه به بدبختی
شوهرش اصلا اهل رفیق بازی و مشروب و دود و خیانت نیست
زیادی هم جلو پیشرفتش نمیگیره
کلاس خیاطی میرفت
و قراره بره گواهینامه بگیره
تازه داره واسه کنکور هم میخونه بعد چند سال یادش افتاده
بچه هم دختر خالم بیشتر از یکساله حامله نمیشه شوهرش که عاشق بچس چیزی نمیگه حتی دیگه حرف بچه رو پیش نمیکشه
آنچنان پولدار نیستن ولی دستشون به دهنشون میرسه
شوهرش ماشین و یکم سرمایه داره
خونه هم پدرشوهرم یا قراره واسشون بخره یا همون خونه رو بزنه به نامشون