سلام دوستان دلم خیلی گرفته
پدربزرگم ۹۹سالشه و زمانی ک پدرم ۱۰سالش بوده مادربزرگم و پدرم و ترک کرده و رفته ی زن دیگ گرفته مادربزرگم تو جوونی مریض میشه میگیره بابام از ده سالگی رو پاخودش و تنها بوده بعدها ک ازدواج کرده کم و بیش باخانواده پدری رفت و آمد داشته تا اینکه سن همه ک بیشتر میشه اختلاف کمتر میشه . پدربزرگم خونشو فروخت و داد ب عمو کوچیک و هزار تومن ولی بابام ی تو نگفت ۴سال تو خونه عمو دومی طبقه پایینشون زندگی میکردن اما مثل ی غریبه بودم باهاشون خانوم بابا بزرگم یک هفته پیش فوت شد و عموم ب بابابزرگم گفته بود تو بیا ببر خونتون الان بابابزرگم ی هفته خونه مامانم اینا هست و من باوجود دوتا بچه میرم کمکشون و پدربزرگم تعریف میکنه ۴سال هیچکس ازشون سرنمیزده هیچکس بهش احترام نمیزاشته لباساشو نمیشستن ۶ماه ۶ماه حمام نمیبردن