سلام عزیزم
فرار کرد
همش یک هفته هم نموند تو تایپکام گفتم💔🥲
شب رفته بود پیش اورژانس اجتماعی از اونجا زنگ زده بودن خلاصه خالمم گفت دیگه تمامم دیگه نمیخوام یه چند روزم بهزیستی گیرش داد باباش اومد بردش
حساب کن یه دختر ۱۵ ساله از تهران زده بود رفته بود پرند گوشت تنمون اب شد
اما هنوزممم ذهنم درگیرشه و قلبم پیششه خیلی دوسش دارم لحظه شماری میکردم که ببینمش اینجوری شد💔💔
ازادی بی قید و شرط میخواست واسه تفریح اومده بود که دوراشم زد سریع بردنش شمال و مدرسه ثبت نامش کردن تو همون ۵ روز ۱۵ تومنی خرجش کردن هزینه ثبت نام مدرسشم پس ندادن به خالم
خلاصه که اینجور
توروخداااا حواستون باشه که با کی ازدواج میکنید که بچه بی گناهیم اینجور بدبخت نشه🥲💔