همش ۱ سال و ۵ ماهش بود تو بغل خالم داشت شیر میخورد اومدن از بغلش کشیدنش بردنش حساب کن داشت شیر میخورد!!!
هزاران تا تربیتم داشته
سر مدرسه فرار نکرده بود
دوست پسر داشت بعد خالم متوجه شده بود به پسره حرف زده بود
بعد مثلا چند تا از رفتارای دخترخالمو بگم(گفت فیلم اورده بود ۲ شب ببینه شوهرمم با اینکه بدخواب میشد هیچی بهش نگفته بود بعد گفت دیدم فیلمو از اول نگاه نکرده اورده گذاشته رو قسمتای صحنه دارش فقط میگفت یه دفتر اسم فیلم نوشته این یکی بعد میگفت روز اول اومده برامون قانون گذاشته گفته من یه وقتایی نیاز دارم تنها باشم حتیی بابامم با اون سخت گیریش کاریم نداشته اصلا مثلا یه سری هدفون گذاشتم گوشم راه افتادم رفتم اینقدر رفتم خونه رو گم کردم یه چوپان منو پیدا کرده اورده خونه مثلا انتظار داشت تا شب بیرون باشه تک و تنها چیزیم بهش نگن دوست پسراشو داشته باشه بره کافه بره سعادت اباد لیزر بره ناخن بکاره مو کراتین کنه همه اینارو نوشته بود تو لیست برنامه هاش) بعد خالمم گفته بود نخیر از این خبرا نیست مگه ولگرد و بی خانواده ای اینم بهش بر خورده بود حتی مثلا گفت شبش که براش جا انداختیم سر جاش نخوابیده از سر لجبازی...
اینم بگمم لحظه ای که خالم دیدش و فیلم گرفتن فیلمو دیدم خالم اینقدرررر گریه کرد اینقدر گریه کرد اما اون یه قطره اشکم نریخت بعد ۱۵ سال مادرشو دیدد!!!
اها همون پسره هم گفته بود والا من اصلا خوشم ازش نمیاد این به زور خودشو چسبونده به من
اینم بهش برخورد گذاشت رفت
توروخدا براش دعاکنید🥲عاقبتش به خیر باشه
چون باباش اصلا نمیخواست مدرسه بفرستدش میخواست ترک تحصیل کنه شوهرش بده
چندین بارم خودکشی کرده بود مشاورش گفته بود این هوشش به طرز عجیبی زیاده و همین هوشش باعث زمین زدنش نشه خوبه💔
دیگه هم خبری ازش نداریم