یه گندی میزد با یه دختری چیزی دستش رو میشد
با خیال راحت از زندگیش میرفتم
دیگه حوصله شو ندارم
تموم خاطره هام ازش بد شده دیگه هرچی فکر میکنم خاطره خوبی ازش ندارم انقد که اذیتم میکنه
جدیدا سعی میکنم بیشتر مواقع رو با خنده و مسخره کردن بگذرونم که دهن به دهن نشیم صدامون بره بالا بچه م بفهمه
ولی مطمئنم اون به بجه آسیبه رو میزنه چون خودش روانیه
برا اینکه طولانی نشه تو نظرات بقیه شو میگم
خب
مثلا بچه داره گریه میکنه بی‌قراره
میگه بزارش‌تو اتاق دو ساعت درم روش ببند بزا انقد گریه کنه تا خوب شه😳😳😳 گفتم حیونم این کارو با بچه ش نمیکنه مگه وحشی ام؟
قبل بارداری هم اینجوری بود ؟
چرا می‌زاری ینفر دیگه واسه سرنوشت تو و بچت تصمیم بگیره؟
با خیانت کردن یا نکردنش؟
اگه آنقدر ازش متنفری و به بود آسیب میرنه خودت راه زندگیتو مشخص کن
منم همین حس رو دارم ب شوهرم
تنها کاری که تو این زندگی میکنه اینه که میره سر کار و پول در میاره مابقی کارا همممممه ش با منه
لوله خراب بشه من لوله کش زنگ میزنم
شوفاژ مشکلی پیدا کنه من باید برم دنبالش
همه خریدا خونه و اون و بچه و خودمو خودم تنها انجام میدم
برمیگرده خونه میگه این همه میخوری میخوابی تو خونه میمیری بری دوتا بستنی بگیری بزاری تو خونه؟
حالا آقا با ۱۴۰ کیلو وزن تصمیم گرفته رژیم بگیره لاغر شه
چطوری دلش میاد خدایا دلم برای مظلومیت بچه ها ب درد میاد
در مورد بچه ی چند ساله این حرفو. میزنه؟
