حدود سییزده سال پیش بابام گوشی خریده بود..بعد هرچی مسیج میومد یا میس کال داشت و همون لحظه پاک میکرد یعنی همیشه هیستوری و این باکسش خالی بود😂😂میگفت گوشی سنگین میشه خراب میشه😲😲😲😲😂😂😂دورش بگردم من چقد ساده بود😂😂
منم نمیدونم اون زمان ک اولین گوشی رو خریده بود بابام هروقت زنگ میومد واسم یه لبخند خاصی رو گوشه لبم بود جمع نمیشد لب و لوچم روزی ده بارم اهنگ تماسمو عوض میکردم خخخ
خوشبختی داشتن کسی است که بیشتر از خودش تو را بخواهدوبیشتر از توهیچ نخواهد.
من وپسرعمه ها و دخترعمه هام تازه گوشي گرفته بوديم حدودا يازده سال پيش يكي از دلخوشي هامون اين بود كه نصف شب به هم تك زنگ ميزديم كلي هم ذوق ميكرديم وقتي گوشيمون زنگ ميخوردم ا
هنوز مادر نشدم، اما میدانم که خیلی دلم برای کودک نداشته ام تنگ شده.دلم لک زده برای کودکی که جای خالی اش تنها دغدغه زندگی ام شده.دلبندم هنوز ملاقاتت باخدا تمام نشد! تمام گفته ها و ناگفته ها را تحمل کردم تا روزی تورا در آغوش بگیرم.بیا که دیگر تاب نگاه های سنگین جماعت را ندارم! بیا و در مقابل دیدگان پدرت سرافرازم کن.راستش را بخواهی از روی پدرت هم خجالت ميكشم. عزیزم، اینجا برای داشتنت دست به هر کاری زدم، هزار درد را متحمل شدم.من خودم را همین حالا مادر می دانم برای داشتنت از یک مادر واقعی هم بیش تر سختي کشیدم، بی منت!!! اما هیچکس مرا مادر خطاب نمی کند،می دانی تا تو را نداشته باشم هیچکس مرا مادر به حساب نمی آورد.عزیزترین آرزو هایم،بیا و رویا هایم را سر و سامان بده
هر جا میرفتیم بلوتوث بازی میکردیم همیشه هم بلوتوث جدید میومد تا چند وقت به بابام نشون نمیدادیم اخه مجبورت میکرد به جز اون ده تا بلوتوث دیگم واسش بفرستی😂😂😂