هربار مامان بزرگم حرفی به مامانم کیزنه مامانم از حرص و جوش مریض میشه الانم باز با بابام حرف زدم خبراش رشیده و به مامانم توهین میکنه
دعواشون سر ارثیه‌ست که به مامانم ندادن و مامانم میگه سهم منو بدین مامان بزرگم میگه نفرینت میکنم تو رو اعصابم نرو
منم واقعا ناراحتم خیلی دلم میخواد حمله کنم بهش
دخالت نکن
بهتره تو دخالت نکنی درهرصورت
به نظرم وارد نشو
رو مامانت کار کن کمتر حرص بخوره
اخه قانون ارث که معلومه
از طریق قانون بگیره دیگه بحث و دعوا نداره
من باشم دخالت میکنم
چون مامانم نمیتونه از خودش دفاع کنه
نه دخالت نکن فقط یه کلام بگو مادر من مریض میشه حرص بخوره
از کجا میخای حمله کنی تلفنی؟
ول کن دخالت نکن
ارث داره تقسیم میشه؟
قانونی نمیتونید پیش برید؟
اینا مال غیر رو خوردن هیچی نذاشتن دیگه بعد مامانمم نمیتونه از خودش دفاع کنه و دلش میسوزه از اینکه داییم بره زندان با اینکه از داییم هم بدش میاد با وکیل و اینا صحبت کردیم هر ۳ نفرشون حداقل ۴ سال زندان دارن اگه مامانم شکایت کنه ولی نمیکنه
من کسی ب مادرم چیزی بگه نمیشناسم اون طرف کیه میشورمش
بابابزرگم که مرده اینا بدون اینکه چیزی بگن همه رو فروختن خرج کردن بعد داییم یه تیکه طلا ۶ میلیونی داده به مامانم میگه چندسال دیگه قیمتش میره بالا میشه اندازه ارثت
کلا قضیه برا ۴ سال ویشه ولی چون بابام نمیزاره مامانم چیزی رو امضا کنه اینا دارن میسوزن چون یه تیکه زمین که مونده رو نمیتونن بردارن میگن متمانم بیاد امضا کنه رضایت بده
