شوهرش تو کماس ب غیر از ما کلی دیگ فامیل دارن ولی ایشون موندن خونه ما
من مهمون ندیده نیستم ولی واقعا دیگ نمیدونم چیکار کنم هر وعده باید ب فکر غذا باشم همشم افتاده رو مبل از بیمارستان میاد باید لباساش بزارم لباسشویی غذا و آب و چایی و میوه هی بزارم جلوش بردارم صبا ساعت ۶بیدارشم صبونه بدم بهش بره بیمارستان
این چندوقت کلی خرج کردیم دلمم براش میسوزه ولی شاید تا چندماه دیگم تکلیف شوهرش مشخص نشه تاکی باید وضعیت من این باشه
هیچکسم گردنش نمیگیره همه بچه ها خواهرا و برادراش اینجان
چیکار کنم بنظرتون