نامزدم بهم گفت کلاس خصوصی با دختر برداشته

پول نمیخوام والا من ارامش میخوام 

من اصن اصراریی به ازدواجم نداشتم فق چون خانوادم خیلی خوششون از این اقا اومد و منم به شرط اینکه ادم درستی باشه و اصن ازدواجمون عاشقونه بشه میخوام ازدواج کنم شاید بعضی خانوما مردشون دیگه براشون بی اهمیت شده زدن بیخیالی ولی من نمیتونم عذاب میکشم به همین علتم میخواستم تنها باشم

گفت لغو کردم ولی میترسم برا راضی کردن من بوده باشه 

جان پدر و مادرشم قسم خورد ولی سابقه ی دروغگویی تو مورد دیگه ایی دارم 

اره منم دیدم مادر طرف میبینه پسره خوب چیزیه شرایطش خوبه خودش جورش میکنه الان اینجوریی شده نامزد منم شرایطش عالیه شغل عالیه اصن

نه متاسفانه جنبه ی ازادیی کامل ندارن 

گفتمش🥲 گفت لغو کردم قسم به جون پدر و مادرش خورد ولی سابقه ی دروغگویی داره تو مورد دیگه 

به نظرتون اعتماد کنم بهش؟

باشه فدات من دیگه بهش گفتم بخواد همچینکاریی بکنه دیگه کلا برا من ارتباطمون از حالت اولویت خارج میشه و روی خودم تمرکز میکنم چون ارتباط زن و شوهریی ک تو قید و بند نباشه دیریا زود گندش درمیاد از هم میپاشه و دیگه روی بودنش زیاد حساب نمیکنم گفتم تو نمیخوای ی هماهنگ کنی بعد همچین کنی

والا بخدا این همه شغل بخدا این مرد سوهان روح منه هرروز با ی سوژه میاد دلخورم میکنه فردام میخواد بگه همش ناز کشیدم همش لوسه