ادامه تایپیک شوهرم و جاریم
امروز رفتم پیش مادرشوهرم براش روبالشتی دوخته بودم ببرم
کلی صحبت کردم و دلداری بهم داد
و ناراحت بود چرا نیومدی به خودم بگی و...
کلا خیلی رفتارش با قبل فرق داشت
کل حرف زدیم و گفت دیشب جاری رفته خونش مادرشوهرم راهش نداده
و...
به منم گفت مردا یه شیطنت هایی دارن گاهی
به خاطر بچه ها ببخش و ..
کلی هم حرف بار شوهرم کرد و گفت مجبورش میکنم بیاد معذرت خواهی