سلام بچه ها من تو خانواده ای بزرگ شدم ک همش اذینم میکردن و خبلی اتفاقات رو پشت سر گذاشتم فقط دنیال اینم ک از این خانواده دور شم تو خونه زندانیم کردن حتی گوشیم دزدکی دارم هعی ازم میگیرنش حتی تا سر کوچه اجازه ندارم برم درسمو خوندم مامایی اوردم قبول نکردن برم دانشگاه گفتن دختر فقط باید شوهر کنه هر خاستگاری هم برام میاد دلم بهشون نمیره و ازشون خوشم نمیاد عاشق یه نفر شدم اونم قصدش جدیه و میگه میام خاستگاری ولی سرطان خون داره گفت خونه بنامت میزنم ماشینم میزنم خودتم ی حرفه یاد بگیر ک بعد از من تامین باشی همش فکرم درگیره ک اذیت میشی و بعد من میخوای چکار کنی تنها کاری ک من میتونم بکنم اینه ک خونه و ماشینو بزنم ب نامت هر چیم پول دراوردم بزارم برات و برم:)
ک هم از اون خونه دور شی هم خودت سر پناه داشته باشی
خیلی دوسش دارم اونم خیلی دوسم داره اما نمیدونم چکار کردم نمیدونم تصمیم درستی گرفتم یا نه:)