شوهرم هربارهربارباددوستاش میره مسافرت.الانم میخادبره تایلنددوباره بادوستاش.پارسال ب من قول دادامسال منوببره ولی باززدزیرحرفاش.دوتابچه ۲و۴ساله داریم.من بایدهمش بچه داری وخانه داری کنم خودش بره عشق وحال چون که میگه من کارمیکنم پول درمیارم خسته میشم بایدبرم من امسال بعدده سال باپول خودم دماغموعمل کردم اونم باکلی خواهش والتماس تاگذاشت من واقعاخسته شدم دیگه چقدتحمل کنم آخه پارسال که رفت من کلی گریه کردم۵کیلوکم کردم چجوری میتونم تحمل کنم میگم بچه هاروبزارم وبرم دلم نمیامگه چی داره این زندگی مسخره